جدول جو
جدول جو

معنی خوب گمان - جستجوی لغت در جدول جو

خوب گمان(گُ)
نیکوظن. باظن نکو. نیکوگمان:
بتو کنند نو آبادیان همه مفخر
که فخر عالمی ای رادکف ّ خوب گمان.
سنائی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ گُ)
با ظن خوب. حسن الظّن ّ
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا بِ گِ)
خواب سنگین. خواب عمیق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
تخم بارتنگ. (ناظم الاطباء). خوب کلا. خاکشی شیرین. خبّه. اطراطیقوس. حالبی. شفترک. (یادداشت بخط مؤلف). در انجمن آرای ناصری آمده: گیاهی است که تخم آنرا خاکشی و شفترک گویند و غیر بارتنگ است ولی در جهانگیری و برهان بمعنی بارتنگ آمده و رشیدی این معنی را نپذیرفته است
لغت نامه دهخدا
(بِ کَ دَ)
خوش آمدن. پسندیده آمدن. نیکو آمدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
کبت نادان بوی نیلوفر بیافت
خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت.
رودکی.
مرا گفت خوب آمد این رای تو
به نیکی گراید همی پای تو
نبشته من این نامۀ پهلوی
بپیش تو آرم مگر نغنوی.
فردوسی.
سخت خوب آید این دو بیت مرا
که شنیدم ز شاعری استاد.
فرخی.
هرچند بدین سعتریان درنگرم من
حقا که بچشمم ز همه خوبتر آیی.
منوچهری.
- خوب آمدن استخاره، نیک نشان داده شدن قصد بوسیلۀ استخاره
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ گُ)
خوب گمانی. حسن الظّن ّ. حالت و صفت خوش گمان
لغت نامه دهخدا